ایستگاه یاس سپید
۰۶
تیر
پیاده رویی بود و دیواری؛و شاخه هایی از گل یاس که از پس دیوار سر برآورده بودند و رهگذرانی که بی توجه به بوی یاسهای زرد می گذشتند.
ناگهان زن زیبایی آمد. به دیوار رسید؛ بوی یاسها مستش کرد. ایستاد و به بالا نگریست و گلهای یاس زرد را میهمان دستهای سپیدش کرد.
اتوبوس به راه افتاد؛ و من نام آن ایستگاه را "یاس سپید" گذاشتم...
اردیبهشت ١٣٨۵
- ۹ نظر
- ۰۶ تیر ۸۷ ، ۱۲:۴۴
- ۲۵۴ نمایش