ستاره های چشمک زن
۲۵
مهر
خداوند ستاره ای را در دور دستها به تو نشان می دهد.
تو با خود می اندیشی این همان ستاره ی من است و به سویش پرواز می کنی.
می روی و می روی تا بالاخره به ستاره می رسی، اما جز مشتی سنگ و خاک چیز دیگری نمی یابی.نه نوری هست و نه چشمکی و تویی که بر روی ستاره تنها نشسته ای.
آنگاه ستاره ای دیگر...
تو می خندی و زمزمه می کنی :دیگر فریب نخواهم خورد.
ناگهان صدایی از درونت می گوید:تو ستاره به ستاره خواهی رفت و هیچ نخواهی یافت؛
جز اینکه هر بار بالاتر می پری
و فکر کن...
در پایان به روشنایی حقیقی خواهی رسید.
این است حکمت ستاره های چشمک زن.
یا حق
- ۱ نظر
- ۲۵ مهر ۸۶ ، ۱۳:۲۲
- ۱۹۹ نمایش