نوزیوا

قلبها را باید شست، جور دیگر باید زیست

نوزیوا

قلبها را باید شست، جور دیگر باید زیست

آخرین مطالب

فطریه

چهارشنبه, ۱۶ مرداد ۱۳۹۲، ۱۰:۲۲ ب.ظ

نشستم روی مبل، فطریه امسالمون رو حساب کردم و گذاشتم کنار که صبح جمعه که می ریم نماز عید پرداخت کنم. تو از توی آشپزخونه با صدای بلند گفتی: «خدا رو چه دیدی شاید سال دیگه فطریه رو به جای دو نفر برای سه نفر حساب کردی». خندیدم و تو دلم گفتم خدا از دهنت بشنوه عزیزم. پولها رو گذاشتم کنار و بلند شدم که بیام توی آشپزخونه و به تو بگم که چقدر دوستت دارم و چقدر با تو احساس خوشبختی می کنم که...
از خواب پریدم، نوای خوش دعای سحر داشت از تلویزیون پخش می شد. به اطرافم نگاه کردم. هیچ اثری از تو نبود. نه خودت کنارم بودی، نه عکست به دیوار اتاق بود و نه اصلا اینجا خونه ما بود. به خودم اومدم و یادم اومد که تو خیلی وقته که نیستی و من نمی دونم فطریه امسال تو به عهده چه کسیه.
یا حق

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی