نوزیوا

قلبها را باید شست، جور دیگر باید زیست

نوزیوا

قلبها را باید شست، جور دیگر باید زیست

آخرین مطالب

اعتراف

شنبه, ۸ تیر ۱۳۹۲، ۰۳:۲۸ ب.ظ

اعتراف می کنم که هنوز هم گاهی به پنجره اتاقمان خیره می شوم. کمی بعد تو را می بینم که گوشه پرده را بالا می زنی و لبخندزنان برایم دست تکان می دهی. من هم با لبخندی پاسخت را می دهم و همین که می خواهم دستم را بلند کنم تا برایت تکان دهم، یادم می آید؛

یادم می آید که آن خانه دیگر خانه ما نیست و تو مدتهاست که رفته ای.

نظرات (۱)

آرام گریه کن .. آرام نعره بزن من هم یواشکی در خواب تو راه میروم!! انگار نه انگار که نیستی دیگر :(
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی