نوزیوا

قلبها را باید شست، جور دیگر باید زیست

نوزیوا

قلبها را باید شست، جور دیگر باید زیست

آخرین مطالب

۱ مطلب در تیر ۱۳۸۷ ثبت شده است

پیاده رویی بود و دیواری؛و شاخه هایی از گل یاس که از پس دیوار سر برآورده بودند و رهگذرانی که بی توجه به بوی یاسهای زرد می گذشتند.

ناگهان زن زیبایی آمد. به دیوار رسید؛ بوی یاسها مستش کرد. ایستاد و به بالا نگریست و  گلهای یاس زرد را میهمان دستهای سپیدش کرد.

اتوبوس به راه افتاد؛ و من نام آن ایستگاه را "یاس سپید" گذاشتم...

اردیبهشت ١٣٨۵

  • مسیحا