نوزیوا

قلبها را باید شست، جور دیگر باید زیست

نوزیوا

قلبها را باید شست، جور دیگر باید زیست

آخرین مطالب

۱ مطلب در مهر ۱۳۸۶ ثبت شده است

خداوند ستاره ای را در دور دستها به تو نشان می دهد.

تو با خود می اندیشی این همان ستاره ی من است و به سویش پرواز می کنی.

می روی و می روی تا بالاخره به ستاره می رسی، اما جز مشتی سنگ و خاک چیز دیگری نمی یابی.نه نوری هست و نه چشمکی و تویی که بر روی ستاره تنها نشسته ای.

آنگاه ستاره ای دیگر...

تو می خندی و زمزمه می کنی :دیگر فریب نخواهم خورد.

ناگهان صدایی از درونت می گوید:تو ستاره به ستاره خواهی رفت و هیچ نخواهی یافت؛

جز اینکه هر بار بالاتر می پری

و فکر کن...

در پایان به روشنایی حقیقی خواهی رسید.

این است حکمت ستاره های چشمک زن.

یا حق

  • مسیحا