نوزیوا

قلبها را باید شست، جور دیگر باید زیست

نوزیوا

قلبها را باید شست، جور دیگر باید زیست

آخرین مطالب

۱ مطلب در اسفند ۱۳۸۶ ثبت شده است

گل نسا

۲۶
اسفند

چشمامو که باز کردم دیدم سر صبحی از همون وقتی که نم نم بارون شروع شده بود، دو تا شکوفه نارنج دو طرف صورتت سبز شده؛ رایحه اش هوش از سرم برده بود.

نتونستم جلوی خودم رو بگیرم، به صورتت نزدیک شدم تا بوی بهار رو از شکوفه های نارنج گونه هات بدزدم، اما عطر بهار نارنج تنت دیوونه ام کرد؛ چشمامو بستم و غرق رایحه ی بهشتی تنت شدم.

تو چشمای قشنگت رو باز کردی و نگاهم کردی.

من سرم رو پایین انداختم و گفتم: س...س....سلام

و ناگهان....

گونه هام تر شدند از بارش ابر سپید چشمات؛ با صدای لرزونم خوندم:

دونای(دونه های) بارون ببارین آرومتر

                                                 گلهای نارنج داره می شه پر پر....

و تو خندیدی در حالیکه هنوز چشمای قشنگت می باریدن و گفتی: سلام.

من از پنجره نگاهی به بیرون انداختم؛ افتاب زده بود ولی مضراب بارون هنوز داشت رو شیشه می نواخت.

سرم رو که برگردوندم تو نبودی، ولی عطر بهار نارنج خونه رو پر کرده بود.

بغض گلوم رو گرفته بود. این بار فریاد زدم:

گل نسای من رو میدند به شوهر

                                         خدای مهربون تو این زمستون

                                                                           یا من رو بکش یا اون رو نستون

بلند شدم دست بردم که چترم رو.....

اما نه، نمی خوام کسی اشکامو که حالا روی گونه هام سرازیر شدن ببینه.

نمی ذارم تو رو از من بگیرن باغ بهشتم!

اصلا می آم جلوی همه وا می ایستم می گم این گل نسای منه، هیشکی حق نداره ازم بگیردش.

می خوام دیوونه ی عطر بهار نارنج تنت بشم. می خوام هر روز صبح وقتی خوابی بیام و یه بوسه از شکوفه های نارنج بگیرم.

آخه تو گل نسای منی.

             بارون بارونه زمینا تر میشه                      گل نسا جونم کارا بهتر می شه

             گل نسا جونم غصه نداره                        زمستون می ره پشتش بهاره                          
لینک آهنگ بارون بارونه


  • مسیحا